نیما یوشیج کیست ؟

درباره نیما یوشیج و زندگینامه او

نیما یوشیج کیست ؟

درباره نیما یوشیج و زندگینامه او

از کسی که خود را دوست ندارد ، درخواست عشق و دوستی مکن . حکیم ارد بزرگ

حکیم ارد بزرگ ,ارد بزرگ,great orod,hakim orod bozorg,mojtaba shoraka,حکیم ارد بزرگ , استاد شرکاء , مجتبی شرکا,بزرگترین فیلسوف معاصر,استاد ارد بزرگ,دانشمند ارد بزرگ,بزرگترین اندیشمند جهان,بزرگترین متفکر جهان,بزرگترین فیلسوف تاریخ

 




عشق ، در خود ستایش و بزرگداشت بهمراه دارد . حکیم ارد بزرگ


از کسی که خود را دوست ندارد ، درخواست عشق و دوستی مکن . حکیم ارد بزرگ


بردباری ، بهترین سپر در روزهای سخت و ناپایداریست .  حکیم ارد بزرگ

  1. میهن ، گهواره و آرامشگاه ما برای بالندگی و شادمانی است . حکیم ارد بزرگ
  2. سرفرازی کشور ، بزرگترین خواست همگانی است . حکیم ارد بزرگ
  3. در سرزمینی که آذرخش و توفان میدان داری می کنند ، کسی به فکر فردا نیست . حکیم ارد بزرگ
  4. راه ابریشم ، همانند خلیج عربی جعلی است
  5. فداکاری در راه میهن ، بخشی از سرشت خوبان است . حکیم ارد بزرگ
  6. داستانک
  7. روان خویش را ، بازیچه دست داستان سرایان دیو سیرت نکنیم . حکیم ارد بزرگ
  8. بدترین اندیشه ها ، روان ما را به تنهایی و خلوت فرا می خوانند ، آدمیان باید درکنار هم ، شاد باشند و برای پیشرفت و امنیت سرزمین خویش ، کوشش کنند . حکیم ارد بزرگ
  9. دریاها نماد فروتنی هستند ، در نهان خود ، کوه هایی بلندتر از خشکی دارند ، ولی هیچ گاه ، آن را به رخ ما نمی کشند .  حکیم ارد بزرگ
  10. کوهستان ها و دره های بی انتها ، در درون آدمها می بینم .  حکیم ارد بزرگ
  11. فروتنی در برابر گردن کشان ، نادرست است . حکیم ارد بزرگ
  12. فروتنی به جا و درست ، ما را خواستنی و دوست داشتنی می کند . حکیم ارد بزرگ
  13. فروتنی و غرور بی جا ، به یک اندازه چندش آور هستند . حکیم ارد بزرگ
  14. غرور و فروتنی ، هر دو بخشی از نیازهای آدمی هستند . حکیم ارد بزرگ







اوحدی


بگذاشته‌ام، تا چه کند نرگس مستت؟

با یار پسندیده که پیمان نواستت

رای دو دلی کردن و آهنگ جدایی

گفتی که: ندارم من و می‌بینم و هستت

پیوند تو افزون شو و بسیار بگفتند:

عهدش بشکن زود، که پیمان بشکستت

تا جان ندهم جای جراحت ننماید

جملات ناب , گفتنی ها

تیری که کنون بر دلم افتاد ز دستت

از دست برفتم من و بر دست نه ای تو

دیگر چه کنم، گر ندرم جامه ز دستت؟

بی‌یاد تو هرگز ننشینیم بر کس

هر چند بر خویش ندیدیم نشستت

بس دام که در راه تو آهو بره کردند

در دام نرفتی و کس از دام نرستت

گر بر سر ما تیغ زنی روی نپیچیم

آن سست وفا بود که از دام بجستت

ای اوحدی، از عشق ندیدم که گشودی

تا سحر که بود این که چنین دیده ببستت؟

روزگار از رخ تو شمعی ساخت

آتشی در نهاد ما انداخت

ما طلب‌گار عافیت بودیم

پژوهشگران

در کمین بود عشق، بیرون تاخت

سوختم در فراق و نیست کسی

که مرا چاره‌ای تواند ساخت

مگر او رحمتی کند، ورنه

نقل‌قول‌های جالب

هر کرا او بزد، کسی ننواخت

عاشقانش چرا کشند به دوش؟

سر، که در پای دوست باید باخت

اوحدی آن چنان درو پیوست

که نخواهد به خویشتن پرداخت

سخن او نمی‌توان گفتن

دم نزد هر که این سخن بشناخت

ترک عجمی کاکل ترکانه برانداخت

از خانه برون آمد و صد خانه برانداخت

در حلق دل شیفته شد حلقه به شوخی

هر موی که زلفش ز سرشانه برانداخت

آه از جگر صورت دیوار برآمد

چون عکس رخ خویش به کاشانه برانداخت

شوق لب چون جام عقیقش ز لطافت

خون از دهن ساغر و پیمانه برانداخت

فریاد! که چشمم ز فراق لب لعلش

مانندهٔ دریا در و دردانه برانداخت

دردا! که: فراق رخ آن ترک پریوش

بنیاد من عاشق دیوانه بر انداخت

گر یاد کند زاوحدی آن ماه عجب نیست

خورشید بسی سایه به ویرانه برانداخت

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد