سخنان قشنگ و زیبای حکیم ارد بزرگ رو در این پستم گذاشتم کاشکی آمارم اینجوری بالاتر بره . وبلاگ خودتونه هر صفحشو که دوست داشتین بازدید کنین . لینک دوستامم ببینین . مرسی
ظریف: سند بازطراحی اراک، در اختیار عموم قرار می گیرد
۱۳۹۴\۰۸\۳۰ - ۵:۱۳ PMناراستی هایمان را بپذیریم چرا که بهانه آوردن آنها را دو چندان سنگین می کند. حکیم ارد بزرگ (Great Orod_Philosophy and wisdom)
خنده در پس خود ، هزار راز و زر در سینه دارد. حکیم ارد بزرگ (Great Orod_Father of modern philosophy)
سخن مهر آمیز و دلگرم کننده، می تواند از فانوس کوچک ، ستاره بسازد. حکیم ارد بزرگ (Great Orod_The greatest philosopher of the world)
کمر راه هم ، در برابر آرمان برآزندگان خواهد شکست . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_The greatest philosopher of history)
خردمند ، در شوخی زیاده روی نمی کند . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_The greatest contemporary philosopher)
هرگز
به کودکانتان نگویید ، پیشه آینده اش چه باشد ، همواره به او ادب و ستایش
دیگران را آموزش دهید ، چون با داشتن این ویژگیها ، همیشه او نگار مردم و
شما در نیکبختی خواهید بود و اگر اینگونه نباشد ، هیچ پیشه ای نمی تواند به
او و شما بزرگی بخشد . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_The greatest philosopher)
همراهان و هم آوایان ، مهر و زیبایی زندگی هستند . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_The greatest philosopher of the century)
اساطیر ، شایسته گرامیداشت و بزرگداشت هستند ، اما نهایت نیستند . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_Iranian philosopher)
بیشتر
کشورهای عربی، همواره به دنبال تجزیه و نابودی ایران بوده و هستند، آنها
برای انجام این کار، همه دارایی خود را نیز خواهند پرداخت . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_The greatest thinker)
تنها آدمهای کوچک، پیشینه نیاکان خویش را به ریشخند می گیرند . حکیم ارد بزرگ (جملات ناب , سخنان ناب)
زمین همچون آینه می تواند ، بازخورد رفتارها و کنش های ما باشد . حکیم ارد بزرگ (کتاب سرخ)
زیستگاه زیبا ، آدمیان را در گذر زندگی ، همواره شاداب و جوان نگاه می دارد . حکیم ارد بزرگ (بزرگترین فیلسوف تاریخ ایران)
سیاستمدار باهوش ، بیش از همه ، به دنبال شناخت و درک افکار عمومی است . حکیم ارد بزرگ (پدر فلسفه جدید)
جایگاه نقد شما بر کار دیگران ، می تواند آغازگاه نخستین گامتان ، برای سازندگی و آفرینش باشد . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_philosopher king)
مهمترین آرمان کشورهای جنوب خلیج فارس، نابودی بزرگی و شکوه ایران است. حکیم ارد بزرگ (برترین فیلسوف معاصر)
زیستگاه ما ، براستی آینه فرهنگ ماست . حکیم ارد بزرگ (بزرگترین فیلسوف جهان)
هیچگاه
سیاستمداران خویش را ، از میان کسانی که کودکی و جوانی خویش را در رنج ،
تنگدستی و سختی بوده اند ، برنگزینید ، چرا که آنان همواره در پی بازپس
گیری غرور و روان نابود شده خود ، و همچنین انتقام از گذشته هستند . حکیم ارد بزرگ (Great Orod is one of the most important Iranian philosophers)
سر بریده خردمندان هم ، به هزار گونه سخن می گوید . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_Father of modern philosophy)
سفر ، نای روان است ، برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_World philosopher)
آرامش رسانه ایی ، افزایش شادی های مردمی و هنجارها و قوانین درست دولتی ، توان سرمایه گذاری و کارآفرینی را بیشتر می کند . حکیم ارد بزرگ (فیلسوف ایرانی)
پول و سرمایه ، در سرزمین ناآرام ، جایی ندارد . حکیم ارد بزرگ (Great Orod)
در هنگامه هیاهو و غوغا ، کسی در اندیشه کارآفرینی و کار نیست . حکیم ارد بزرگ (Great Orod_World Philosophy teacher)
نادان همیشه از آز و فزون خواهی خویش ، خسته است . حکیم ارد بزرگ نابغه عرصه فلسفه
عشق ، در خود ستایش و بزرگداشت بهمراه دارد . حکیم ارد بزرگ
از کسی که خود را دوست ندارد ، درخواست عشق و دوستی مکن . حکیم ارد بزرگ
بردباری ، بهترین سپر در روزهای سخت و ناپایداریست . حکیم ارد بزرگ
اوحدی
بگذاشتهام، تا چه کند نرگس مستت؟
با یار پسندیده که پیمان نواستت
رای دو دلی کردن و آهنگ جدایی
گفتی که: ندارم من و میبینم و هستت
پیوند تو افزون شو و بسیار بگفتند:
عهدش بشکن زود، که پیمان بشکستت
تا جان ندهم جای جراحت ننماید
تیری که کنون بر دلم افتاد ز دستت
از دست برفتم من و بر دست نه ای تو
دیگر چه کنم، گر ندرم جامه ز دستت؟
بییاد تو هرگز ننشینیم بر کس
هر چند بر خویش ندیدیم نشستت
بس دام که در راه تو آهو بره کردند
در دام نرفتی و کس از دام نرستت
گر بر سر ما تیغ زنی روی نپیچیم
آن سست وفا بود که از دام بجستت
ای اوحدی، از عشق ندیدم که گشودی
تا سحر که بود این که چنین دیده ببستت؟
روزگار از رخ تو شمعی ساخت
آتشی در نهاد ما انداخت
ما طلبگار عافیت بودیم
در کمین بود عشق، بیرون تاخت
سوختم در فراق و نیست کسی
که مرا چارهای تواند ساخت
مگر او رحمتی کند، ورنه
هر کرا او بزد، کسی ننواخت
عاشقانش چرا کشند به دوش؟
سر، که در پای دوست باید باخت
اوحدی آن چنان درو پیوست
که نخواهد به خویشتن پرداخت
سخن او نمیتوان گفتن
دم نزد هر که این سخن بشناخت
ترک عجمی کاکل ترکانه برانداخت
از خانه برون آمد و صد خانه برانداخت
در حلق دل شیفته شد حلقه به شوخی
هر موی که زلفش ز سرشانه برانداخت
آه از جگر صورت دیوار برآمد
چون عکس رخ خویش به کاشانه برانداخت
شوق لب چون جام عقیقش ز لطافت
خون از دهن ساغر و پیمانه برانداخت
فریاد! که چشمم ز فراق لب لعلش
مانندهٔ دریا در و دردانه برانداخت
دردا! که: فراق رخ آن ترک پریوش
بنیاد من عاشق دیوانه بر انداخت
گر یاد کند زاوحدی آن ماه عجب نیست
خورشید بسی سایه به ویرانه برانداخت
به آنهایی که می گویند اُرُد دلدادگی نمی داند ، بگویید او هم دلداده شد ، یک بار و برای همیشه ، دلباخته میهن پاکش ایران . حکیم ارد بزرگ
آرزوهای اُرُد ، با شکوه سرزمین مادری اش ایران ، به پایان می رسد . حکیم ارد بزرگ
با ارزشترین نشان اُرُد ، ایرانی بودن است . حکیم ارد بزرگ
گیتی ، آوای مهربانی و شادیست . حکیم ارد بزرگ
بی مایگی و بدکاری ، پاینده نخواهد ماند ، گیتی رو به شکوفایی است . با نگاهی به گذشته می آموزیم : نابکاری هایی همچون برده داری ، همسر سوزی و … را آدمیان رها نموده اند ، پس پویندگی و شکوفایی ، براستی هویداست . حکیم ارد بزرگ
گیتی به سوی آینده پیش می تازد ، از آنانی که مدام در گذشته شنا می کنند بگریزید . حکیم ارد بزرگ
گیتی ناز ما را نمی کشد ، جهان با ما و یا بی ما ، در حال پیش تاختن و رشد است ، پس کوشش کنیم ، در هر جایی که هستیم ، بهترین باشیم و بخشی از بار رشد و پویش گیتی را بر دوش بگیریم . حکیم ارد بزرگ
آدم ها ، یکی از میوه های بسیار بسیار کوچک درختان گیتی هستند . حکیم ارد بزرگ
چه تیره روزند ، مردمی که سینما و موسیقی شان ، غم است و سیاهی ، بیچارگی و پلشتی ... نمی توان در مرداب بدنبال بوی خوش زندگی بود ... سینما باید فردایی زیباتر ، شادتر و بهتر را نشان دهد تا مردم برای رسیدن به آن ، کوشش کنند . حکیم ارد بزرگ
سرزمین غمزده ، میراثی برای آیندگان ندارد . حکیم ارد بزرگ
نامداری ، بی نیک نامی ، به پشیزی نمی ارزد . حکیم ارد بزرگ
انوری » دیوان اشعار » غزلیات
گلبن عشق تو بیخار آمدست
هر گلی را صد خریدار آمدست
عالمی را از جفای عشق تو
پای و پیشانی به دیوار آمدست
حسن را تا کردهای بازار تیز
فتنه از خانه به بازار آمدست
باز کاری درگرفتستی مگر
نو گرفتی تازه در کار آمدست
تا ترا جان جهان خواند انوری
در جهان شوری پدیدار آمدست
پایم از عشق تو در سنگ آمدست
عقل را با تو قبا تنگ آمدست
نام من هرگز نیاری بر زبان
آری از نامم ترا ننگ آمدست
هرچه دانی از جفا با من بکن
کت زبونی نیک در چنگ آمدست
هرکسی آمد به استقبال من
اندهانت چند فرسنگ آمدست
انوری پایت ز راهی بازکش
کاندران هر مرکبی لنگ آمدست